بی نام و نشان

موقتا بعدا صاحب پدر مادر می شوم

بی نام و نشان

موقتا بعدا صاحب پدر مادر می شوم

پیچش را که باز میکنی سرفه میکند

پیچش را که باز میکنی سرفه میکند 

 

اهه...اهه...اهه... 

 

امروز هم روزنامه قورت داده است  

 

با یک کمی نمک 

 

من فکر میکنم دهان که باز میکند 

 

مشتی گلوی خاطره اش را نشانه رفته است 

 

دیروز یک ترانه بندری گذاشت  

 

امروز پریدن در آب را خنده کرده است  

 

نقطه. 

 

خاموش میکنم و از پریز میکشم 

 

حالش کمی بد است کبود میشود 

 

این سل گرفته کی خوب میشود؟ 

 

یک گوش دیگر برای خودم خریده ام 

 

این هم دوباره امشب سرفه میکند 

 

    من هم دوباره شب شده خاموش میشوم. 

 

 

 

 

 

 

 

:اینقدر سرفه کرد که ضجه از خواب پرید 

  اما صدای سرفه بود و حنجره ای این گوشه ها ندید.